گزارش خطا در معنی کلمه 'overdraft'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: (overdraw=) بیش‌ از اعتبار حواله‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بیش‌ از

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: آب برداری بیش از ظرفیت

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. enormous, huge, large | agreed, authorized | unauthorized | free We offer a free £400 overdraft. | bank VERB + OVERDRAFT have | get, take out | run up The president ran up a huge overdraft during her year in office. | arrange | extend, give sb, offer (sb) | pay off | increase | reduce | exceed They exceeded their overdraft by £200,000. OVERDRAFT + NOUN facility | limit

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :