گزارش خطا در معنی کلمه 'overhead'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 مهندسی شیمی:: به سمت بالا

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 کامپیوتر و شبکه:: سربار

واژگان شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بالاسری‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: هوایی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: دربالای‌ سر

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: بالا

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: مخارج‌ كلی‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: سرجمع‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj., adv. VERBS be | appear, circle, fly, gather, hover, pass, soar, wheel The seagulls circled overhead. Storm clouds were gathering overhead. | buzz, roar, scream, whirr Helicopters buzzed overhead. | shine ADV. directly The storm must be directly overhead. | nearly | high The moon was high overhead. | low aircraft passing low overhead

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :