گزارش خطا در معنی کلمه 'overjoyed'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: عرش‌ را سیر كرد

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: از فرط‌ خوشی‌از خود بیخود شد

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   adj. VERBS be, look, seem, sound ADV. less than, not exactly She was not exactly overjoyed to see us again. PREP. about They're all overjoyed about it. | at overjoyed at the thought of having a son | by We are overjoyed by this decision. | with Mr Crangle was overjoyed with his success.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :