گزارش خطا در معنی کلمه 'overlap'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 محیط زیست و منابع طبیعی:: همپوشانی

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: رویهم‌ افت‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: اشتراك‌ داشتن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: روی‌ هم‌ افتادن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: متداخل

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: رویهم‌ افتادن‌ (دولبه‌ چیزی‌)

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: اصط‌كاك‌ داشتن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb coincided: My work overlapped his work. noun overhang: There's a lot of overlap with shingles.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. almost | partially, partly, slightly, to some extent Put the two pieces of paper together so that they overlap slightly. The two categories overlap to some extent. | clearly PREP. in terms which overlap slightly in meaning | with a world which overlaps with the newspaper world

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :