گزارش خطا در معنی کلمه 'overture'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: افشا

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: اغاز عمل‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: شكاف‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: پیش‌ در امد

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: سوراخ‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: كشف‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun (usually overtures) friendly behaviour ADJ. friendly | diplomatic, peace, sexual VERB + OVERTURE make | receive | respond to | reject, spurn She spurned his overtures of love. PREP. ~s of overtures of friendship | ~s to He made friendly overtures to his new neighbours. piece of music ADJ. operatic, symphonic PREP. ~ to the overture to Mozart's ‘Don Giovanni’

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :