گزارش خطا در معنی کلمه 'overwhelming'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: زیاد از سر دررونده‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: مقاومت‌ ناپذیر

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: فشار اور

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

4 عمومی:: سخت‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general:: adj. overpowering: The evidence was overwhelming.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be, seem | become ADV. completely, quite | almost The urge to look was almost overwhelming. | a little, pretty All these new experiences were a little overwhelming. | apparently, seemingly seemingly overwhelming obstacles

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :