گزارش خطا در معنی کلمه 'paddle'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پاروی‌ پهن‌ قایقرانی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بیلچه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: پارو زدن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: با باله‌ شنا

شبکه مترجمین ایران

5 ورزش و تربیت بدنی:: پارو, پارو

کتاب اصول و فنون ماهیگیری ورزشی تالیف عبدالعلی یزدانی

english

1 general:: noun oar: We need a paddle for our canoe. verb propel with oars: They will paddle as fast as they can. verb spank: They paddled the boy for his mischief.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. downstream, upstream | frantically, furiously He paddled furiously against the current. | slowly

Oxford Collocations Dictionary

3 general:: In addition to the idiom beginning with PADDLE, Also see UP THE CREEK (WITHOUT A PADDLE).

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :