گزارش خطا در معنی کلمه 'banner'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بیرق‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: علم‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: نشان‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: علامت‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: درفش‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: پرچم‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + BANNER drape, hang (out) | carry | wave | unfurl BANNER + VERB hang | flutter, fly, wave banners waving in the wind | bear sth The demonstrators carried banners bearing various slogans. | demand sth, proclaim sth, read sth, say sth Banners demanded the president's resignation. | be strung across sth A banner strung across the road read, ‘Welcome home, boys!’

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun cloth sign: There is a red banner over the road.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :