گزارش خطا در معنی کلمه 'parasite'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 محیط زیست و منابع طبیعی:: انگل

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پارازیت‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: هواگرد سربار

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: صدای‌ مزاحم‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: انگل‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: ط‌فیلی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. common | dangerous These flies carry a dangerous parasite. | external, internal | intestinal VERB + PARASITE carry, have

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun freeloader: He was a parasite on the people.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :