گزارش خطا در معنی کلمه 'partial'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ط‌رفدارانه‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: غیر منصفانه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: پاره‌ای‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: جزئی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: قسمتی‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: ط‌رفدار

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: مغرض‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: بخشی‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: جانبدار

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: ناتمام‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. fractional: They made a partial payment. adj. had passion for: She is partial to chocolate.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be | remain ADV. very | only | inevitably, necessarily The information we have is inevitably partial.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :