گزارش خطا در معنی کلمه 'participant'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: شریك‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: انباز

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: شركت‌ كننده‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: همراه‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: سهیم‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. full | active | unwilling, willing She was an unwilling participant in his downfall. | key, leading, main, major | course | conference, seminar VERB + PARTICIPANT attract Protests on 12 April attracted 100,000 participants. PARTICIPANT + VERB attend sth PREP. ~ in an active participant in the discussion

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :