فارسی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
english
1
general::
noun ADJ. final | sad PARTING + NOUN gift | shot, words As her parting shot she told me never to phone her again. PHRASES the moment of parting She was already dreading the moment of parting.
Oxford Collocations Dictionary