گزارش خطا در معنی کلمه 'passing'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بالغ‌ بر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: گذرنده‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: در گذشت‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: فانی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: زود گذر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + PASSING mourn Few will mourn his passing. | mark Her death marks the passing of an era. PHRASES the passing of time The colour of the wood darkens with the passing of time.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :