گزارش خطا در معنی کلمه 'pastime'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ورزش‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مشغولیات‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تفریح‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: سرگرمی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: كاروقت‌ گذران‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. enjoyable, rewarding | favourite, popular | dangerous | expensive | national Eating out is the national pastime in France. VERB + PASTIME enjoy, indulge in, pursue PREP. ~ among Fighting is a popular pastime among some of the town's boys. | ~ for Cycling is an enjoyable pastime for people of all ages.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun hobby: Her pastime is reading.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :