گزارش خطا در معنی کلمه 'pat'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دست‌ زدن‌ اهسته‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: نوازش‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: نوازش‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: دست‌ نوازش‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: قالب‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb touch: He gave us a pat on the back.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. affectionate, friendly | reassuring VERB + PAT give sb/sth He gave the dog a pat. PREP. ~ on He gave her a reassuring pat on the shoulder.

Oxford Collocations Dictionary

3 general::   verb ADV. gently, lightly | affectionately PREP. on He patted her gently on the shoulder.

Oxford Collocations Dictionary

4 general:: In addition to the idiom beginning with PAT, Also see STAND PAT.

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :