گزارش خطا در معنی کلمه 'patchy'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: جور بجور

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: وصله‌ وصله‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تكه‌ تكه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: وصله‌ دار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | become | remain ADV. decidedly, extremely, very The local provision of facilities is decidedly patchy. | a bit, a little, rather Attendance at these matches has been rather patchy recently.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :