گزارش خطا در معنی کلمه 'patronize'
برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن
کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت
'معانی جدید'
معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه
'ارسال'
کلیک کنید
.
فارسی
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
3
عمومی::
رئیس وار رفتار كردن
شبکه مترجمین ایران
english
1
general::
verb to go as a customer: We often patronize our local food market. verb to treat in a condescending manner: He often patronizes his haughty mother.
Simple Definitions