گزارش خطا در معنی کلمه 'pendant'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: معلق‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: قرین‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: اویخته‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بی‌ تكلیف‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: لنگه‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: شیب‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: نامعلوم‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun jewelry attached to a necklace or bracelet: Her pendant hung on a necklace around her neck

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :