گزارش خطا در معنی کلمه 'perch'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 کشاورزی:: لانه مرغ/استراحت گاه موقتی پرندگان پروازی در شب که بالاتر از سطح زمین است

اصطلاحات پیشنهادی دکتر حسن مهربانی یگانه

2 عمومی:: نشیمن‌ گاه‌ پرنده‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: میل‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: تیر

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: جایگاه‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: چوب‌ زیر پایی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun location: He could see everything from his perch. verb sitting: He was perched on a log near the fire.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. perilously, precariously The hotel was perched precariously on a steep hillside. PREP. on The birds perched on nearby buildings. PHRASES be perched high above/on sth The castle is perched high above the valley. | perch/be perched on the edge of sth I perched on the edge of his desk to listen to him. | perch/be perched on top of sth

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :