گزارش خطا در معنی کلمه 'perimeter'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پیرامون‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: محیط‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: (هن) پیرامون‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: فضای‌ احاط‌ه‌ كننده‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. inner, outer | northern, southern, etc. VERB + PERIMETER mark The river marks the eastern perimeter of our land. PERIMETER + NOUN fence, wall | road, track PREP. along the ~ I lugged my suitcase along the perimeter of the square. | around/round the ~ We walked round the perimeter of the prison. | inside/outside the ~ They demonstrated just outside the perimeter of the embassy. | on the ~ There's a small shop on the perimeter of the camp.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :