گزارش خطا در معنی کلمه 'barrow'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پشته‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: خاك‌ كش‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: چرخ‌ دوره‌ گردها

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: چرخ‌ دستی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: زنبه‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: گورتل

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: چرخ دستی

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: خاک کش

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun a cart with one wheel with handles at one end: Americans usually use wheelbarrow instead of barrow. noun castrated pig: We cooked and ate the barrow for the holidays. noun mound of dirt or stones over a grave: The barrow marked the burial site.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :