گزارش خطا در معنی کلمه 'pertinent'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مناسب‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: بموقع‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: وابسته‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

4 عمومی:: درخور

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

5 عمومی:: بجا

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

6 عمومی:: مربوط‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

7 عمومی:: مقت

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

8 عمومی:: شایسته‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | become | remain ADV. especially, extremely, highly, particularly, very PREP. to The issues dealt with in the report are highly pertinent to our own situation.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :