گزارش خطا در معنی کلمه 'physician'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پزشك‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun doctor: The physician treated her illness.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. eminent | experienced, qualified | junior, senior | practising | consultant | general | hospital | family, personal, royal the king's personal physician PREP. ~ to physician to the Duke of AlbemarleDOCTOR (for verbs)

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :