گزارش خطا در معنی کلمه 'pilgrimage'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: زیارت‌ اعتاب‌ مقدسه‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سفر

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: زیارت‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: زیارت‌ رفتن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. annual | spiritual VERB + PILGRIMAGE go on, make PILGRIMAGE + NOUN route PREP. during a/the ~ There was a ban on political protests during the pilgrimage. | on a/the ~ He was on his annual pilgrimage to Mecca when he fell ill. | ~ to His parents made a pilgrimage to Lourdes. PHRASES a centre/place of pilgrimage, an object of pilgrimage The shrine was an object of pilgrimage.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :