گزارش خطا در معنی کلمه 'pillion'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ترك‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ترك‌ سوار شدن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: زین‌ زنانه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + PILLION ride He drove his motorbike, with me riding pillion. PILLION + NOUN seat | passenger, rider PREP. on the ~ I made the whole journey on the pillion.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :