گزارش خطا در معنی کلمه 'basketball'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بازی‌ بسكتبال‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. college, professional QUANT. game VERB + BASKETBALL play | watch BASKETBALL + NOUN championship, match | court | coach, player, star, team | referee, umpireSPORT

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun name of game: Children love to play basketball.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :