گزارش خطا در معنی کلمه 'pioneer'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پیشقدم‌ شدن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پیشگام‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: پیشقدم‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun innovator: She was a pioneer in medicine.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. early | true PIONEER + NOUN spirit | missionary PREP. ~ in one of the early pioneers in plastic surgery

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :