گزارش خطا در معنی کلمه 'pizza'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پیتزا (یك‌ نوع‌ غذای‌ ایتالیایی‌)

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. take-away QUANT. piece, slice a slice of cheese and tomato pizza PIZZA + NOUN topping | parlour, place, restaurant Let's go to that new pizza place tonight. PREP. on a/the ~ What do you want on your pizza?

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :