گزارش خطا در معنی کلمه 'bathroom'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: سرویس بهداشتی

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: حمام‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: گرمابه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: توالت

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. steamy | large, spacious | tiny | luxurious, luxury | fitted | tiled | adjoining, en suite | communal, shared | private | downstairs, upstairs VERB + BATHROOM go to, use (= go to the toilet) BATHROOM + NOUN cabinet, cupboard | accessories, equipment, fittings, suite | mirror | scales I weigh myself on the bathroom scales every day. | facilities

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :