گزارش خطا در معنی کلمه 'ply'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تاه‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تاه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: یك‌ لای‌ ط‌ناب‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: لای طناب

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: لایه‌ كاغذ

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: تخته‌ چندلا

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: لا

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: ply sb with sth 2. to keep giving someone work or forms to complete, or asking them questions • We plied Charlie with questions about his trip round the world.

Cambridge-Phrasal Verbs

2 general:: ply sb with sth 1. to keep giving a person something, usually food or drink • John's been plying me with drinks all evening.

Cambridge-Phrasal Verbs

3 general:: verb engage diligently, practice: Prostitutes will ply their trade whenever they can.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :