گزارش خطا در معنی کلمه 'poignant'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: زننده‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تیز

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تند وتلخ‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: نیشدار

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: گوشه‌ دار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem, sound | become | make sth The presence of the rest of the family made John's absence even more poignant. | find sth ADV. deeply, extremely, particularly, unbearably, very I found his speech deeply poignant. | quite

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :