گزارش خطا در معنی کلمه 'bay'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 کشاورزی:: نور طلایی قهوه ای رنگ

اصطلاحات پیشنهادی دکتر حسن مهربانی یگانه

2 عمومی:: خلیج

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سرخ‌ مایل‌ به‌ قرمز

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: طاقنما

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: كهیر

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: دهانه

واژگان شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: عوعوكردن‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: طاقدیس

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: زوزه‌

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: خلیج‌ كوچك‌

شبکه مترجمین ایران

11 ورزش و تربیت بدنی:: خلیج, خلیج

کتاب اصول و فنون ماهیگیری ورزشی تالیف عبدالعلی یزدانی

english

1 general:: see AT BAY.

American Heritage Idioms

2 general::   noun part of a coast ADJ. sheltered | wide | sandy VERB + BAY overlook holiday flats overlooking the bay PREP. across the ~ Lights twinkled across the bay. area used for a particular purpose ADJ. docking, landing, loading

Oxford Collocations Dictionary

3 general:: noun body of water: San Francisco Bay is a good harbor.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :