گزارش خطا در معنی کلمه 'posting'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دردفتر

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: تعیین‌ محل‌ ماموریت‌ ثبت‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   noun ADJ. diplomatic, foreign, overseas | three-month, two-year, etc. | temporary VERB + POSTING get | accept, take up She was unable to take up the London posting. PREP. ~ as She has now accepted a posting as ambassador to Latvia. | ~ to He received a posting to Japan as soon as his training was finished.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :