گزارش خطا در معنی کلمه 'bead'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مهره‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: طوقه

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: مهره

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: دانه‌ تسبیح‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: دانه تسبیح

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: بریسمان‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: خرمهره‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: دانه

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: منجوق‌ زدن‌

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: خرمهره

شبکه مترجمین ایران

11 ورزش و تربیت بدنی:: بید, دانه تسبیح هر دانه گرد سوراخ داری اعم از فلزی ، شیشه ای و پلاستیکی را شامل می شود.

کتاب اصول و فنون ماهیگیری ورزشی تالیف عبدالعلی یزدانی

english

1 general::   noun small piece of glass, wood, etc. ADJ. amber, glass, wooden, etc. | prayer, rosary QUANT. strand, string a string of wooden beads VERB + BEAD wear | fasten, put on | take off, undo, unfasten | thread She threaded the beads carefully. BEAD + VERB hang A strand of coral beads hung round her neck. BEAD + NOUN curtain small drop of liquid PHRASES a bead of moisture/perspiration/sweat

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: see DRAW A BEAD ON.

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :