گزارش خطا در معنی کلمه 'pounce'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خاكه‌ ذغال‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: استامپ‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: پرتاب‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: گرده‌ نقاش‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ضربت‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: مشت‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb spring or swoop to capture: The cat pounced on the helpless mouse.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :