گزارش خطا در معنی کلمه 'predictable'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: قابل‌ پیش‌ گویی‌ یاپیش‌ بینی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: قابل‌ پیشگویی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | become ADV. easily, extremely, highly, very | completely, entirely, quite, totally, wholly | almost | largely | fairly, pretty, reasonably, relatively | sadly England's defeat in the third test match was sadly predictable. PREP. from He asked whether this was predictable from previous performances.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :