گزارش خطا در معنی کلمه 'bearings'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمران:: تکیه گاه ها

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: یاتاقان ها

شبکه مترجمین ایران

3 مکانیک:: بلبرینگ‌ها

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: Phrase(s): *one’s bearings the knowledge of where one is; the knowledge of how one is oriented to one’s immediate environment. (*Typically: get ~; find ~; have ~; lose ~; tell one ~.) • After he fell, it took Ted a few minutes to get his bearings. • Jean found her compass and got her bearings almost immediately.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

2 general:: see GET ONE'S BEARINGS.

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :