گزارش خطا در معنی کلمه 'prerogative'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: حق‌ ارثی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: امتیاز

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: حق‌ ویژه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: امتیاز مخصوص‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. exclusive, sole Making such decisions is not the sole prerogative of managers. | judicial, managerial, royal | personal VERB + PREROGATIVE enjoy, have one of the prerogatives enjoyed by the president | exercise, use You can of course exercise your prerogative to leave at any time. | defend, preserve, protect The tsar protected his personal prerogatives. | give up, surrender

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :