گزارش خطا در معنی کلمه 'protester'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: واخواهی‌دهنده‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: ازروی‌اعتراض‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: واخواه‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   noun ADJ. student | anti-government, anti-nuclear, peace, political | peaceful, unarmed | angry VERB + PROTESTER arrest PROTESTER + VERB call for sth, demand sth | march | demonstrate, gather | clash, fight Protesters clashed with police outside the embassy. PREP. ~ against The streets were crowded with protesters against the war.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :