گزارش خطا در معنی کلمه 'provocation'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: برافروختگی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: اغضاب‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: تحریك‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

4 عمومی:: انگیزش‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

5 عمومی:: علت‌انگ

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

6 عمومی:: انگیختگی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

7 روان شناسی و مشاوره:: تحریک (تهییج)

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. extreme, severe | deliberate QUANT. element The victim's conduct had involved an element of provocation. VERB + PROVOCATION respond to PREP. under ~ The crime was committed under provocation. | without ~ She attacked him without provocation. PHRASES at the least/slightest provocation He would lose his temper at the slightest provocation.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun something that provokes or incites: That provocation will result in rioting.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :