گزارش خطا در معنی کلمه 'prudent'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 اقتصاد:: محتاطانه

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: از روی‌ احتیاط‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: عاقل

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: دانا

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: (prudential) محتاط‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | consider sth, think sth We thought it prudent to telephone first. ADV. extremely, very | reasonably

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. good judgement, common sense: Her prudent actions in the disagreement helped us.

Simple Definitions

3 general:: adj. proper: It's not the prudent thing to do.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :