گزارش خطا در معنی کلمه 'puncture'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: سوراخ‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پنچر شدن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سوراخ‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: پنچر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. slow The tyre had a slow puncture and had to be pumped up every day. | bicycle VERB + PUNCTURE get, have, suffer She suffered a puncture in the fifth lap. | fix, mend, repair

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :