گزارش خطا در معنی کلمه 'purity'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خلوص‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: صافی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: پاكدامنی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: خلوص

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: پاكی‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: ط‌هارت‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: صفا

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: عفت‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. absolute the absolute purity of her love | great, high high-purity silver | ideological | racial | moral VERB + PURITY maintain, preserve He struggled to preserve his ideological purity. PHRASES purity of form/sound/style the building's unadorned purity of style

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :