گزارش خطا در معنی کلمه 'push back'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 حسابداری و مالی:: پوش بک

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: Phrase(s): push someone or something back (from someone or something) to move or force someone or something back from someone or something. • I quickly pushed her back from the edge. She almost fell over. • There wasn’t enough room, so we pushed back the furniture. • Tony pushed Jane back from the edge.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :