گزارش خطا در معنی کلمه 'put upon'
برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن
کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت
'معانی جدید'
معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه
'ارسال'
کلیک کنید
.
فارسی
شبکه مترجمین ایران
2
عمومی::
تحمیل كردن بر
شبکه مترجمین ایران
3
عمومی::
استفاده كردن از
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
english
1
general::
Be taken advantage of, be imposed on, as in Bob was always put upon by his friends, who knew he couldn't say no. It Also is put as feel put upon, as in We felt quite put upon because the entire family insisted on spending every holiday at our house. [Mid-1800s]
American Heritage Idioms