گزارش خطا در معنی کلمه 'qualify'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: صلاحیت‌ داشتن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: توصیف‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: واجد شرایط‌ شدن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: قدرت‌ راتوصیف‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: محدود كردن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: ازبدی‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: تعیین‌كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb be entitled: He will qualify for assistance. verb characterize: Qualify the requirements.

Simple Definitions

2 general::   verb have/give sb the right to sth ADV. automatically PREP. for You will automatically qualify for a pension. PHRASES qualify on the grounds of sth people who qualify for the grant on the grounds of disability for a sports competition ADV. easily | duly South Korea duly qualified for the finals when they beat Italy 6?1. VERB + QUALIFY fail to PREP. for England failed to qualify for the final. fit a description ADV. hardly PREP. as A three-week course hardly qualifies as sufficient training.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :