گزارش خطا در معنی کلمه 'rabbit'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خرگوش

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: شكار خرگوش‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: خرگوش‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: see PULL (A RABBIT) OUT OF A HAT.

American Heritage Idioms

2 general:: noun hares: They raised rabbits for food.

Simple Definitions

3 general::   noun VERB + RABBIT hunt, shoot, trap | skin RABBIT + VERB hop, jump | bolt, run A frightened rabbit will bolt for its hole. | breed Rabbits breed very fast. RABBIT + NOUN fur, skin | burrow, hole, hutch, warren (often figurative) The building was a real rabbit warren of corridors.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :