گزارش خطا در معنی کلمه 'beloved'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مورد علاقه‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: عزیز

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: محبوب‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: محبوب

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be ADV. dearly, much the death of his much beloved wife PREP. by an area beloved by artists | of She ran one of the little tea rooms so beloved of Londoners at the turn of the century.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. dearest: It was his beloved wife. noun loved person: In the crowd he saw his beloved.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :