گزارش خطا در معنی کلمه 'realization'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تحقق‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: درك‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تفهیم‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ادراك‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: فهم‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. full | dawning, growing | gradual | sudden | awful, terrible VERB + REALIZATION come to He came to the realization that he would never make a good teacher. REALIZATION + VERB come (to sb), dawn (on sb), hit sb The realization that the murderer must have been a close friend came as a shock. We saw the terrible realization of what she'd done dawn on her face.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :