گزارش خطا در معنی کلمه 'recompense'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: عوض‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: (حق) غرامت‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: رفع‌ خسارت‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: خسارت‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: جبران‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. adequate, sufficient | financial VERB + RECOMPENSE have All struggles should have their recompense. | expect | receive | give (sth in), pay (sth in) Substantial damages were paid in recompense. PREP. as/in ~ She received a gift as recompense. | ~ for He was given £1,000 in recompense for his loss. | ~ from recompense from the government

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun compensation, reward: You shall receive some recompense for your work.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :